- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
بزم ما را نبود زیب و فری بهتر از این نیست ما بی خبران را خبری بهتر از این آمد این مژده نگوشم سحر از عالم غیب که نباشد شب ما را سحری بهتر از این هر کسی را اثری هست گرانمایه و من بیـن اشـعـار نـدارم اثـری بـهـتـر از این
: امتیاز
|
ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
مـوسـاى عـیـسوى دم، هـفتم امـام شیعه از کـاظـم غیـظ افزود بر احترام شیعه آیـد شـمـیـم جـنـت زد بر مـشـام شیـعـه گشتند زان شه دین، شاهان غلام شیعه بگرفت چون که آن شاه بر کف زمام شیعه گردید نـور ایـمـان ظلمت زداى شیـعه
: امتیاز
|
ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
ساطع شده نـور آسمـان هـا بـه زمین امشب شـده مـتـصـل ثـریا بـه زمین امشب گـل بـاغ مصطـفـی آمده است آورده تـمام کهـکـشـان را به زمـیـن امـشب مـتـحـیـرم کــجـــا را نـگــرم آیـا نـگـرم بـه آسـمـان یـا به زمـین؟ ارکــان زمیـن بـه رقـص در آمده اند غـوغای عـجیبی شده بر پا به زمین ای کاش کسی بود که با من می گفت امشب چه خبر شده در أبوا به زمین؟ جـمعـی ز فــرشتـگـان نـدا سر دادند آورده خـدا ولـیِ خـود را به زمـیـن از بطن حـمـیـده و ز صـلب صـادق آمـد پـسـری به نـام مـوسی به زمین تا دیـده گـشـود ماه لـرزید و شکست افتـاد از آسمـان در این جا به زمین با خـیل فـرشـته هــا بـه هـمراه عـلی آمد ز جنان حضرت زهرا به زمین امـشب چه شود عـیـدی ما این بـاشد یک لحظه نظر کنی خدایا به زمین
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
حزن سنگین صفر یک لحظه خنثی می شود بـا قـدم هـای نـگـارم قـد غـم تـا مـی شـود قـد غـم هـا تا شد و تا سرزمین کـاظـمیـن مرغ دل پرواز کرد و عشق پیدا می شود بر لب شـیـخ الائـمـه غنچه لبخـنـد شـوق با نگـاهی سوی گـهـواره شکوفا می شود عشق را احساس و با احساسِ قلبم عشق کن زیر و رو کن خاک را کی مثل موسی میشود در تمام دوره ها حجت به دنیا لازم است اولین حجت پس از اتمام حجت کاظم است وارث بر حقِّ عـلمِ باقـری و صادقی ست بین شیخ عشق و سلطان بودن او منطقی ست عاشق دین خـدا از نسـل یاس و مرتضی عشق بازی از تبار ذوالفـقار عاشقی ست پنجمین پشتش گل یاس است نسل او به پنج میرسد با عطر نرگس شاید او هم رازقی ست کربلا کشتی آزادی و ساحل حـیـدر است کاظمین ما بین این کشتی و ساحل قایقی ست از علی بود و علی گفت و علی شد وارثش این علی خو، خود کلام الله ناب و ناطقی ست تکیه گاه حضرت موسی اگر در غم عصاست تکیه گاه و پشت هفتم رهبر عالم رضاست آمـدم از او بـگــویـم تــا رضـایـیــم کـنــد بـا نـگـاهـش مـرغ ایـوان طـلایـیـم کـنـد حضرت باب الحوائج بود و حاجت داشتم آمـدم از کــاظـمـیـنـش کـربـلایـیــم کـنـد چشمم ازغمهای مشک خشک صحرا خیس بود اشـک آوردم کـه جـایـش نـیـنـوائـیم کـند یاد زیـنب یـاد ویـران و مصیـبت می کنم تـا بــرای غـصـۀ عــمــه فــدایـیــم کـنـد اربـعـیـن می آید و ذکر لـبـم لبـیک حسین خواستم از او که وقف روضه خوانیم کند تا توسل بر دم موسی ابن جـعـفـر می کنم یـاد زنـدان غـم و هـجـران دلبـر می کـنم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
مى سزد گر ساقى امشب باده در ساغر بریزد باده در ساغر به عشق یار سیمین بر بریزد مى سزد گر آب زر امشب براى وصف دلبر جاى جوهر از قلم بر صفحۀ دفتر بریزد مى سزد امشب اگر طوطى طبعم پَر گشاید جاى شعر از سینه ام لعل و دُرّ و گوهر بریزد مى سزد امشب اگر از رحمت حق ابر رحمت جاى باران بر زمین گه عطر و گه عنبر بریزد مى سزد امشب اگر روح الامین از فرط شادى بر سر خلق جهان از عرش اَعلا زَر بریزد مى سزد امشب اگر از دیدن باب الحوائج شادى از رخسار و نور از روى پیغمبر بریزد مى سزد امشب اگر از مقدم موسى بن جعفر اشك شوق از دیدگان ساقى كوثر بریزد مى سزد، امشب اگر بهر نـثـار مقـدم او آسمان از دیدگان خـویشتن اخـتر بریزد مى سزد امشب اگر از یمن این مولود مریم بهر كورى حسودان عود در مجمر بریزد مى سزد امشب اگر از آسمان و ابر ظلمت خاك غم بر فـرق خصم موسى جعفر بریزد زد قدم در ملك هستى آن كه از یمن قدومش وجد از دیوار و شادى و سرور از در بریزد زد قـدم شاهى كه از بهر نـثـار مقدم او زآسمان روح القدس از شوق دل اختر بریزد آمد آن فرمان روایى كز براى مدحت او جاى شعر از سینۀ ژولیده گان گوهر بریزد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
مـژدۀ مـیـلاد تـو، نـفـحـۀ باد صباست رایـحــۀ یــاد تـو بـا دل مـا آشـنــاسـت آمـدى و بـاب هر حـاجـت دلـهـا شدى باب حوائج تویى، نام تو ذکر خـداست عـرش الـهـى اگـر، جـلوه گـه حق بود بارگهت کاظمین، خود حرم کبریاست قـبـلـۀ قـدوسـیـان، کـوى مـصـفـاى تـو نام دل آراى تو، کعـبۀ حـاجات ماست یوسف زهرایى و گوشۀ زنـدان و چاه کنج سیه چال تو، به غصه ات مبتلاست شادى میـلاد تو، توأم اشک است و آه چون که غمین هر دل از کوفه وشام بلاست محـفـل مـولـودى ات، کـربـبـلایى شده گوشۀ لبخـند ما، هـمره اشک عزاست
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
صبـح انـوار هـدایـت مـوسى کاظم بود صاحب سـرّ ولایـت، موسى کـاظم بود آن گـلـسـتان ولایت کز نـسـیـم او دمید گـلبنى در هر ولایت، موسى کاظم بود عقـل در تـفـسیر آیـات کمالش کى رسد آیتى در صد روایت، موسى کـاظم بود آفتابى چون على موسی الرضا را در وجود مشرق صبح سعادت، موسى کاظم بود
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
مژده اى دل که به ما تاج سرى داد خدا شب ما سوتـه دلان را سحـرى داد خدا سجده شکر به جا آر که از رحمت خویش تـیـر جـانـسـوز دعـا را اثـرى داد خـدا شـجـر طـیــبـۀ گــلـشـن طـاهـا را بــاز هم ثمر داده و هم برگ و برى داد خدا تا که اسلام قوى گردد و الحاد ضعیف صـدف بـحـر ولا را گـهــرى داد خــدا اى صبا فاطمه را مژده بده کز ره لطف صــادق آل نــبــى را پـسـرى داد خــدا ملک از کنگرۀ عرش برین مـژده دهد که به ما ناجى نیک و سیـرى داد خـدا بـهــر آزادى ابــنــاء بــشــر بار دگــر بـه بـشـر رهـبـر فـریــادگرى داد خــدا تا کند زیر و زبر کـاخ ستـم را اى دل مــژدۀ آیـت فــتـح و ظـفــرى داد خــدا تا به پرواز در آید به جهان طایر فکر امشب از شوق و شعف بال و پرى داد خدا شادمـانم من ژولیده که از رحمت خود به من بى هـنـر امشب هـنرى داد خـدا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
هرشاعری ست در تب تضمين چشم تو از بس سرودنی ست مضامين چشم تو چشم جهان به مقدمت ای عشق روشن است از اولـيـن دقــايـق تـکــوين چـشـم تـو از ابــتــدای خـلـقــت عـالـم از آن ازل شيـعــه شـدم به شـيـوۀ آئـين چـشـم تو می شد چه خوب نور خدا را نگاه کرد از پشت پلکت از پس پرچين چشم تو امشب شکـوه خُـلـد بـرين ديـدنـی شـده وقتي شده ست منـظـر و آئينه چشم تو گل کرده بر لب غـزلم باغی از رطب امشب به لطف لهجـۀ شیـرین چشم تو چشم تو آسـمان سـخـا و کـرامت است آقا خـوشـا به حـال مسـاکـین چـشم تو حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است در انـتـظـار لـحـظـۀ آمیــن چـشـم تـو آنان که خـاک را به نظـر کـیمـیا کـنند آیا شـود که گوشـۀ چـشـمی به ما کـنند چه عـالـمی ست عـالـم بـاب الحـوائجی با تـوست نـورِ اعـظـم باب الحـوائجی مهـر تو است حلـقـۀ وصل خدا و خلق داری به دسـت خـاتـم باب الحـوائجـی در عرش و فرش واسطۀ فیض و رحمتی بر دوش تـوست پرچـم باب الحوائجی در آسـتـانـۀ تو کـسـی نـا امـیـد نـیـست آقـا بـرای مــا هــمـه باب الـحـوائجـی بی شک شـفـیع ماست نگــاه رئوف تو در رسـتـخـیـز واهـمه باب الحـوائجی دیــوانـۀ سـخــای ابـا الـفـضـلـی تــوأم مـانـنـد مـاه عـلـقــمـه بـاب الحـوائجـی صحن و سرات غرق گل ياس می شود وقتي که مـيـهـمـان تو عـبـاس می شود در سـاحـل سخـاوت دريـای کـاظـمـين مـائـيم و خـاک پای مسيـحای کاظمين با دست های خـالـی از اينجا نـمی رويم مـا سـائـلــيـم، سـائـل آقـای کـاظـمـيـن رشک بهشتيان شده حال کسی که هست گـوشه نـشين جـنّت الاعـلای کاظمين نـور الـهـی از هـمـه جا مـوج می زنـد توحـيدی است بسکه سـراپای کاظمين داریم در جـوار حـرم، حـق آب و گِـل خـاتون شهـر ما شده زهـرای کاظمین ما ريزه خوار صحن و سرای کريمه ايم اين افـتـخـار ماست، گـدای کـريـمـه ايم از طعـنه های دشمن نادان چه ميکشيد بين کوير، حضرت باران چه ميکشيد در بـنـد ظـلـم و کـيـنۀ قـوم ستمـگـری تـنهـا پـنـاه عـالـم امـکـان چه ميکشيد خورشيد عشق و رحمت و نور وسخا وجود در بين اين قـبيلۀ عصيان چه ميکشيد بـا پـيکـرش چه کـرده تب تـازيـانـه هـا با حال خسته گوشۀ زندان چه ميکشيد شکر خدا که دختـر مـظـلـومه اش نديد باباي بی شکيب و پريشان چه ميکشيد امـا دلـم گــرفـتــه ز انــدوه ديــگــری طفل سه ساله گوشۀ ويران چه ميکشيد بـا ديـدن سـر پـدرش در مـيـان طـشت هنگام بوسه برلب عطشان چه ميکشيد وقتی که ديد چشم کـبودش در آن ميان خـونين شده تلاوت قـرآن چه ميکشيد می گفت با لب پر از آهی که جان نداشت: ای کاش هيچ سنگـدلی خيزران نداشت
: امتیاز
|